عاشق توام
عاشق خیره شدن توی چشمای توام
عاشق حس کردن عطر موهای توام
توی این دیوونگی من پای توام
من تو نیای توام محو چشمای توام
عاشق خیره شدن توی چشمای توام
عاشق حس کردن عطر موهای توام
توی این دیوونگی من پای توام
من تو نیای توام محو چشمای توام
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
سلامتی اونی که میدونه اعصاب نداری...!
میدونه حوصله نداری...!
میدونه بهونه میگیری بی دلیل...!
اما بازم میگه:
تو یکی یه دونه منی ...
همه جوره درکت میکنه...!!!
نه ترکــــــــــــــــــــــت...
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
حالا که رفتنی شده ای طبق گفته ات
باشد
قبول...
لااقل این نکته را بدان:
آهن قراضه ای که چنان گرم گرم گرم
در سینه می تپید،
دلم بود...
نا مهربان..
خداحافظ
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
تو که میدانستی با چه اشتیاقی...
خودم را قسمت میکنم
پس چرا ...
زودتر از تکه تکه شدنم...
جوابم
نکردی...
برای
خداحافظی ...خیلی دیر بود...خیلی دیر !!
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
فکر میکردم آنقدر از نگاهم بیزار شده ای که
.
.
دور
.
.
دور
.
.
رفته
.
.
ای...
.
.
اما دور شده بودی تا پا به پا شدنت را نبینم...
.
.
و اشکهای
.
.
خداحافظی را !!
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
این دیگه بار آخره دارم باهات حرف میزنم خداحافظ نامهربون
میخوام ازت دل بکنم
سخته ولی من میتونم سخته ولی من میتونم این جمله رو اینقد
میگم تا که فراموشت کنم
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
کمی گیجم کمی منگم عجیب است
پریده بی جهت رنگم عجیب است
تو را دیدم همین یک ساعت پیش
برایت باز دلتنگم عجیب است
.
.
.
.
مثل آن مسجد بین راهی تنهایم…
هر کس هم که می آید مسافر است می
شکند …..
.هم نمازش را، هم دلم را …
و می رود
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
وقتي دلمو شکستي حس کردم بيشتر دوستت دارم
چون حالا دلم چندين تيکه داشت که هر کدوم جداگونه دوستت داشت
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
ز کویت رفتم و الماس ِ طاقت بر شکستم برو با یار ِ خود بنشین که من بارِ سفر بستم
که بعد ِ رفتنم جانا هزار افسوس خواهی خورد فلانی یار ِ خوبی بود و من ،قدرش ندانستم
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
زندگیمو/ زیره پای کی بریزم
واسه کی ، دلم بمیره / وقتی تو ، نیستی عزیزم
دسته سرده این زمونه / دستامو از تو جدا کرد
بازیه ، دوری و حسرت / با دلای ما ، چه ها کرد
عشق تو ، توی وجودم / تا همیشه ، موندگاره
همه آرزوم همینه / که ببینمت ، دوباره
دوریه تو داره آروم / من و از حال، در میاره
رنگه پیری ، ذره ذره / تو وجودم پا میزاره ، پا میزاره
طاقت دوری ندارم / تو بیا ، بمون کنارم
ارزونیه قدم تو / همه ی دارو ندارم
ای قشنگترین ترانه / با تو بودن ،آرزومه
ای تو نیمه ی وجودم / بی تو عمره من ، حرومه
عشق تو ، توی وجودم / تا همیشه ، موندگاره
همه آرزوم همینه / که ببینمت دوباره
دوریه تو ، داره آروم منو از پا در میاره
رنگ پیری ، ذره ذره / تو وجودم پا میزاره
نمیزارم ، که جدایی / عشقمو از تو بگیره
چشم به راهه تو میمونم / نگو اما دیگه دیره
دیگه دیره … آااااااای…
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
چه کسی میگویدکه گرانی شده است؟
دوره ارزانیست ! دل ربودن ارزان ، دل شکستن ارزان ،
دشمنی ها ارزان ، چه شرافت ارزان ،
آبروقیمت یک تکه نان ! ودروغ از همه چیز ارزانتر ،
قیمت عشق چقدرکم شده است ، کمترازآب روان ،
وچه تخفیف بزرگی خورده قیمت
هرانسان …..!
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
ای مسافر غریبه چرا قلبمو شکستی رفتی و تنهام گذاشتی دل به ناباوری بستی
ای که بی تو تک و تنها توی غربت سنگی میدونم بر نمیگردی شدی همرنگ دورنگی
همه ی زندگی من اون نگاه عاشقت بود چرا فکر کردی به جز من یکی دیگه لایقت بود
رفتی و ازم گرفتی اون نگاه آشناتو واسه من باقی گذاشتی التهاب لحظه هاتو
حالا من تنها نشستم با نوای بی نوائی چه غریبم بی تو اینجا ای غریبه بی وفائی
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
این روزها دلم اصرار دارد فریاد بزند . . .
اما . . .
من جلوی دهانش را میگیرم
وقتی میدانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد!!!!
این روزها من . . .
خدای سکوت شده ام
خفقان گرفته ام تا آرامش اهالی دنیا خط خطی نشود . . .!!!
آرزوی خیلی ها بودم اما اسیر قدر نشناسی یک نفر شدم . . .!!!!!!!!!!!!
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
وقتی می گویم : دیگر به سراغم نیا !
فکر نکن که فراموشت کرده ام ….
یا دیگر دوستت ندارم !
نه ….
من فقط فهمیدم :
وقتی دلت با من نیست ؛
بودنت مشکلی را حل نمی کند ،
تنها دلتنگترم میکند … !
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
مهربونم،
نازنینم، بهترینم.
عشقم، امیدم، جونم.
با توام ، با تو، دنیای من.
میخوام لحظه هام رو با تو بگذرونم. تمام لحظه های که حالا دارم و نمی دونم چند سال، چند ماه، چند هفته، یا
چندروز دیگه میتونم و فرصت دارم با تو باشم یا نه؟!
ارزش این لحظه ها رو با هیچ چیز دیگه نمیتونم برابر بدونم.
میخوام تو تمام لحظه هایی که میتونیم داشته باشیم،با تو باشم.
کنارت،
همراهت،
هم قدم
و هم نفس با نفس کشیدنت.
میخوام تا میتونم صدای قلب مهربونت رو بشنوم. تا میتونم نفسهات رو بشنوم و حفظ کنم.
میخوام ضربان قلبت رو بشمارم تا وقتی نیستی، از حفظ بشمارم و ثانیه هام رو با تو تنظیم کنم.
کنارم بمون، تا زنده بمونم. با من باش، تا دووم بیارم.
مراقب چشمات باش، تا امیدوار بمونم. مراقب قلبت باش، تا زنده بمونم. مراقبم باش، تا کنارت بمونم.
گفتم، هزار بار دیگه هم میگم:
دوستت دارم. دوستت دارم. دوستت دارم. دوستت دارم مهتابم . . . تا هر زمان که زنده باشم.
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
"پنجره خیال "
تا خانه چشمانت راهی نیست ، وقتی که نگاهت را از من دریغ میکنی ... چه بگویم
وقتی که نه تنها چشم هایت را ، بلکه دریچه قلبت را برویم بسته ای ...
اما...
بدان همیشه پشت پنجره "خیالم" برای چشمهایت چون چلچراغی میدرخشد...
بگذار در وجود تو گم شوم و تودر جستجوی من آهسته مرا بخوانی...
و مرا در قلبت پیدا کنی!!!
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
آشناهای غریب همیشه زیادند
آشناهایی که میایند و میروند
آشناهایی که برای ما آشنایند
ولی ما برای آنها...
نمیدانم واقعا چرا و چگونه میشود
که همه روزی
آشنای غریب میشوند
یکی هست ولی نیست
یکی نیست ولی هست
یکی میگوید هستم ولی نیست
یکی میگوید نیستم ولی هست
و در پایان همه بودنها و نبودنها
تازه متوجه میشوی
که:
یکی بود هیشکی نبود
این است دردی که درمانش را نمیدانند
و ما هم نمیدانیم
که آن یکی که هست کیست
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
کاش می شد روی خط سرنوشت
روزهای با تو بودن را نوشت..
سرنوشت , ننوشت
گر نوشت , بد نوشت
اما باور کن نمی توان سرنوشت خویش را از سر
نوشت!
باز هنگام سحر قلمی از تکه زغالی مانده از آتش
شبی سرد
میلغزد بر روی تن سرد و بی روح ورق.
و باز هم ردی از سوز دل بر روی خط های یخ زده
کاغذ مینویسد.
وباز قصه پر غصه تکرار ....
روزی درختی بودم تنومند و زیبا ، قدی کشیده
و شاخ و برگ تماشایی داشتم .
عاشق شدم . . . !!!!
عاشق صدای خوش هیزم شکن . . . !!!
و تن خود را بی آلایش تقدیم بوسه های درد آور
تبر او کردم و چه راحت شکستم ، بی صدا خورد شدم
،
چه دیر فهمیدم بی رحم است دل سنگ هیزم شکن
و سخت تر تبر او که سوزاند تنم را ، حالا دیگر زنده
نبودم
درخت نبودم ، در چشمان سرد او فقط هیزم بودم و
بس
سرنوشتم چه بود ؟
حالا که نه درخت بودم و نه سایه ای داشتم و نه
ریشه ای
نه برگی و نه مهمان ناخوانده ای که بر روی دستانم
بنشیند
و برای دل کوچکش آواز بخواند و بر خود بلرزد و با
آهی سرد
دوباره پر باز کند و به اوج برود
و چه ناجوانمردانه تکه های خرد شده ام در شومینه
رو به چشمانش آتش گرفت و او فقط لذت برد
من در آتش میسوختم و او . . .
و حالا زغالی بیش نیستم و خطی شدم بر
خطوط یخ زده ورق تا شاید ماندگار باشم و همه
بدانند
روزی درختی بودم تنومند که عشق مرا به زغالی
تبدیل کرد سیاه و دل سوخته . . .
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
سلام دوستان گلم.
امروز یک سوال شاعرانه از همه شما می پرسم:
یک دیوار سفید بزرگ....
یک قلم مو
و دست تو برای نوشتن تنها سه کلمه بروی دیوار؟
چه می نویسی؟
هرچه دل تنگتان می خواهد بگویید...
در روزهای آینده یک آمار( صادقانه!) از پاسخهای شما در وب لاگ قرار می دهم...
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
و خدا زن را از پهلوی چپ مرد آفرید.
آری ، خداوند زن را از پهلوی چپ مرد آفرید
نه از سر او ، تا فرمانروای او باشد.
نه از پای او ، تا لگد کوب امیال او گردد.
بلکه از پهلوی او ، تا برابر با او باشد
و از زیر بازوی او ، تا مورد حمایت او باشد
و از نزدیکترین نقطه به قلب او ،
تا معشوق و محبوب او باشد
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^